من

نمی دونم

من

نمی دونم

دلم گرفته

از این همه هیا هو خسته شدم از اینکه بابام به فکر ما نیست نمی خواد پول مارو بده از اینکه مامان سرطان داره همش تو فکر پولیم از اینکه هیچی درست پیش نمی ره از اینکه من تو عمرم یه بار فقط رفتم شمال از اینکه من بیست هشت سالم ولی هیچی ندارم از اینکه تمام  هم سن و سالای من یا ازدواج کردن یا تو درس پیش رفت کردن یا تو زندگی من هیچی ندارم دلم گرفته از همه اینا از اینکه هرکی از راه میرسه بد با من برخورد می کنه  

 

باباجون دلم گرفته امروز  

 

نمی دونم جای نفس کشیدن راحت کی رو گرفتم  

ای خدا

نظرات 1 + ارسال نظر
پادوسبان دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.padoosban.ir

توکلت به خدا باشه ...
تو جای هیچ کسو نگرفتی ... بدون که بهترینی .
شاد باشی

آره
تو از کجا می دونی هی توکلت بخدا باشه توکلت بخدا باشه...خسته شدم مگه چقدر زنده ام هرچی حساب می کنم تا بیست سال دیگه هیج جا نیستم اینا همش الکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد